در ابتدا پیشاپیش فرا رسیدن سال جدید را خدمت شما همراهان علمدار کربلا تبریک عرض میکنیم و چه خوب است که بدانیم به بهانه آمدن بهار و نو شدن سال بیاییم تمام تلاش خودمان را انجام دهیم تا در جهت رضایت خداوند متعال خودمان را اصلاح کنیم هر کسی را که از او کینه ای داریم ببخشیم تا خداوند ما را ببخشد ، به هرکسی تهمت زدیم از او حلالیت بطلبیم ، هر نگاه حرامی که داشتیم دیگر تکرار نکنیم، هر دروغی که گفتیم با نو شدن سال دیگر قول بدهیم دروغ نگوییم ، هر تکبر و بی احترامی که انجام دادیم دیگر تکرار نکنیم و....

در هر زمینه ای که بیشتر اشتباه می کنیم کتابی مناسب در آن حوزه را انتخاب کنیم و روزانه تایمی را جهت مطالعه آن و عمل به نکات مربوط به آن به کار ببندیم.اما یک سوال در سالی که گذراندیم چند روزش وقت گذاشتیم برای خواندن تفسیر یک سوره یا حتی یک آیه از قرآن ؟ چند روز وقت گذاشتیم احکام خمس و روزه و... را در توضیح المسائل مرجع تقلید مطالعه کنیم؟چند روز وقت گذاشتیم به هدف کسب روزی حلال فکر کنیم؟ از آن طرف چند روز فکر نمی کردیم به چشم و هم چشمی؟ چند روز فکر نمی کردیم به تجمل گرایی و خرید آن مدل اتومبیل و فلان مدل خانه ؟ چند بار حاضر شدید تکبر و غرورتان را در برابر بعضی از افراد کنار بگذارید؟ چند بار نیمه شب بیدار شدیم و نماز شب خواندیم؟ در سالی که گذشت چند بار نماز صبح مان قضا شد؟ در سالی که گذشت چند بار در مجالس گناه شرکت کردیم؟ در سالی که گذشت چند بار حق الناس را تضییع کردیم؟ چند بار به زیر دستانمان تکبر ورزیدیم و به آنها زور گفتیم و حقشان را پایمال کردیم؟ چند روز حاضر بودیم در محل کارمان خالصانه برای خدا کار کینم؟ چند روز در محل کارمان پشت سر فلان همکارمان حرف زدیم؟ چند بار حاضر شدیم در مجالس سوگواری ائمه شرکت کنیم ؟ چند بار از ته دل و از ترس خدا گریه کردیم؟چند روز را نماز اول وقت خواندیم؟ چند روز نمازمان را به جماعت خواندیم؟چند روز روزه ماه مبارک رمضان را بجا آوردیم؟ آیا در سالی که گذشت خمس مان را کنار گذاشتیم؟ آیا شبی حاضر بودیم به یک محله فقیر برویم و یک افطاری ساده یا یک غذا ساده برای آنها ببریم؟ آیا حاضر بودیم اگر در یک محیط گناه قرار بگیرم به آن گناه نکاه نکینم؟ چند بار برای فلان دوستمان یا فلان خویشاوند مان که درگیر بیماری یا مشکلی است از ته دل اشک ریختیم و دعا کردیم؟ چند بار دعا کمیل و دعا توسل و زیارت عاشورا خواندیم؟اصلا در سالی که گذشت یک دعا از مفاتیح الجنان را خواندیم؟ یک صفحه قرآن که همراه با عمل به آن باشد خواندیم؟

بیاییم امسال را که بهار طبیعت با بهار قرآن مقارن شده است در شب های قدر در پیشگاه خداوند بزرگ توبه واقعی کنیم و از تمام اشتباهاتمان عمیقا پشیمان شویم و بنده ای شویم که خداوند از ما توقع دارد ، فقط در جهت کسب رضایت خداوند حرکت کنیم و مطمئن باشیم که وعده خدا حق است و هر چیزی که در انتهای سال جدید از خدا بخواهیم و هر دعایی که کنیم در صورت مصلحت مان خداوند آن را به ما عطا خواهد فرمود. به امید آن روز که همه ما انسان ها توبه واقعی کنیم ، توبه ای همانند توبه نصوح.

داستان توبه علی گندابی

سخنرانی كوتاه از حجت الاسلام و المسلمین مومنی با موضوع "داستان توبه علی گندابی"

دانلود

شاید تا به حال شنیده باشید که مسافری با چند دقیقه تاخیر از پروازش جامانده باشد آن هم پروازی که هفته ای یک مرتبه انجام می شود خوب چه وضعی برای او پیش می آید تمام برنامه هایش جابجا می شود و....

ما انسان ها هم در زندگی خود ممکن است با یک اشتباه کوچک از بلیط سفری که شاید فقط محدود در زندگی برای ما خداوند بزرگ رقم می زند منظور من از سفر رسیدن به مراتب بزرگ و عالی در زندگی هر فردی است به هر حال همه آرزوهایی دارند و دوست دارند زمین و زمان را بهم بدوزند تا آن ها را به ارمغان آورند اما چگونه ما از بلیط سفری که خداوند برای ما رزو کرده است جا می مانیم؟؟ اولا این سفر هزینه بلیطش با اعمال خوب ما شارژ می شود و شاید یکسال اعمال خوب انجام دهیم و خداوند به پاداش یکسال اعمال خوب ما هزینه بلیط سفر ما را شارژ کرده باشد اما قرار بود بگویم چگونه از سفر ممکن هست جا بمانیم ؟؟ اگر قدر موقعیت و منزلت و عزت نفس انسانی خود را ندانیم در هر لحظه از زندگی ، از بلیط رزو شده سفری که خداوند برای ما از اعمال یک سال ما رزو کرده است جا می مانیم شاید ما یکسال عبادت با اخلاص و بندگی کامل کرده باشیم اما اما ... با یک غفلت کوچک در همان روزی که موعد سفر ما فرارسیده باشد از این سفر جابمانیم هر روزی که روزمان را شروع می کنیم و وسوسه ای به سراغ ما می آید فراموش نکینم شاید خداوند همین امروز بلیط سفر ما را رزو کرده باشد و ما با انجام یک گناه ، یک تهمت یک غیبت و هزاران کار دیگر از تایم سفر غافل شویم و از پروازی که بلیطش حاصل اعمال یکساله خوب و صالح ما بوده است جا بمانیم پس فراموش نکینم اگر امروز شیطان ما را وسوسه کرد و از پرواز جا ماندیم شاید و شاید مدت ها و سال های دیگر نیازمند انجام اعمال صالح باشید تا مجدد خداوند برای ما بلیط سفری را رزو کند و شاید حتی هرگز نتوانید به نتیجه این سفر که می تواند رسیدن به انتها همه آرزو های ما باشد برسیم.

این بود داستان ما......

خواهش مندم نظرات خود را درج فرمایید

می خواهم یک داستان را برای شما بیان کنم که شاید در انتهای آن برای همیشه در ذهنمان بتوانیم آن را ماندگار کنیم می

خواهم داستان کودکی را که به همراه مادرش برای خرید به خیابان رفتند را شرح دهم کودک خردسال همیشه هر وقت برای

خرید با مادرش بیرون می رفت دست مادرش را می گرفت و یک لحظه هم دستش از دست مادرش جدا نمیشد اما یک روز

بنا بر اتفاق دستش ناگهانی و در اثر بازیگوشی از دست مادرش جدا شد ناگهان مادر که درگیر خرید بود دید کودکش گم شده

و کودک هم که مادرش را گم کرده بود با چشمانی مضطرب مادرش را جستجو میکرد تا این که اشکها از چشمانش جاری

شد و گفت خدایا اگر مادرم را پیدا کنم حتی یک لحظه هیچ وقت دستش را از خود جدا نمی کنم خدایا مرا کمک کن در آن

هنگام مادرش را پیدا کرد و مادرش او را در آغوش گرفت در حالی که کودک گریه میکرد و اشک می ریخت گاهی ما انسان

ها در زندگی برایمان دقیقا همین شرایط ایجاد می شود گاهی آدم های معتقد و مذهبی هستند که همیشه به امور خیر می

پردازند اما گاهی یک یا چند گناه و اشتباه کوچک آن ها را از مسیر اصلی دور می کنند و دستشان را از دست خدا جدا می

کنند همانند همان کودک قصه ما  به بازیگوشی و سرگرمی مشغول می شوند ولی می توان مثل کودک قصه اشک ریخت

توبه کرد و از خدا خواست تا دوباره خداوند را پیدا کنیم  و ما را به راه درست قبلی بر گرداند و آن هنگام که او را یافتیم با

خود مثل کودک قصه قول دهیم که هیچ وقت با گناهان و عمل زشت دست خود را از دست خدا جدا نکنیم و همیشه با خدا

باشیم . چرا که همیشه شنیدیم که با خدا باش و پادشاهی کن و بی خدا باش و هر چه خواهی کن این بود پایان داستان

قیامت روزی است که اگر در دلمان حقد، حسد، بدبینی، بدخواهی، امراض گوناگون قلبی، کینه ورزی نسبت به صالحان و شوق و عشق نسبت به گناهان پنهان کرده باشیم، آن جا همه آشکار می شود. قیامت، واقعه ی عجیبی است؛ «الْیَوْمَ نَخْتِمُ عَلَی أَفْوَاهِهِمْ وَتُکَلِّمُنَا أَیْدِیهِمْ وَتَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ» (سوره مبارکه یس آیه 65) امروز مهر بر دهانشان می نهیم و دست هایشان با ما سخن می گویند و پاهایشان به کارهایی که کرده اند گواهی می دهند.
شه
در آن روز دیگر اعضای انسان تسلیم تمایلات او نیستند، آنها حساب خود را از کل وجود انسان جدا کرده تسلیم پروردگار می شوند، و بر آستان مقدس او سر فرود می آورند، و حقایق را با شهادت خود آشکار می سازند، و چه دادگاه عجیبی است که گواه آن اعضای پیکر خود بدن انسان است، همان ابزاری است که گناه را با آن انجام داده!

اعضای بدن در قیامت آن سببی را که موجب به زبان درآمدنشان شده بیان کرده و می گویند: ما در دنیا دارای علم بودیم؛ علمی پنهان و ذخیره شده در باطن خود و همین موجب شد که خداوند ما را به زبان آورد چرا که اگر ما علمی نمی داشتیم، به زبان آمدنمان فایده ای نداشت. حال که به همین دلیل ما را به زبان درآورد، ما نیز چاره ای نداشتیم جز این که آنچه را می دانستیم بگوییم. البته چون چیزی برخلاف نگفته اند از این رو، اجباری بودن شهادت به نافذ و حجت بودن آن ضرری وارد نمی آورد

امسال هم ماه محرم و صفر و ایام سوگواری سالار شهیدان امام حسین علیه السلام روبه اتمام هست آیا فقط باید منتظر باشیم تا

سال دیگر فرا برسد و محرم و صفر بیاید و مجدد به یاد عبادت و شرکت در مجالس مذهبی و سوگواری برویم و فقط در این ماه

حواسمان را کمی بیشتر جمع کنیم ؟ 

به راستی خیر ، ما اگر پیام عاشورای امام حسین علیه السلام را خوب درک کینم می فهمیم که ما انسان ها باید همیشه شمر زمان

خود و امام حسین زمان خود را بشناسیم و  همیشه خود را در صحرای کربلا در نظر گیریم که باید بین دو راه موجود بهترین راه را 

انتخاب کنیم اول راه دینداری و آزادگی و راه امام حسین و دوم راه ظلم و کفر و ستم و راه شمر و عمر بن سعد .

زندگی خودمان را باید همیشه و همه وقت از ایام سال نه تنها فقط محرم و صفر، بر این باور و بر پیام عظیم عاشورا متمرکز

کنیم. 

می توانیم همه ما  برای درک بهتر پیام عاشورا به کتاب های موجود در بازار مراجعه کنیم تا به درک واقعی پیام عاشورا برسیم.

كم پیش می آید كه خداوند بخواهد ضمانت چیزی را بر عهده بگیرد و وقتی هم چیزی را ضامن شود به نیكویی تمام آن را برآورده می

كند .« ولیستعفف الذین لایجدون نكاحا حتی یغنیهم الله من فضله » « آنهایی كه امكانی برای ازدواج نمی یابند عفت پیشه كنند تا

اینكه خداوند از فضل خویش آنها را بی نیاز كند» این ضمانت مسبوق به حفظ عفت می شود و اگر كسی عفتی پیشه كرد وخود را

نگه داشت و برشهوتش وهوی وهوسهایش غلبه كرد خود راشایسته این مقام رسانیده كه خداوند متكفل ازدواج اوگردد وخوشا به

حال آنهایی كه وعده خدا را از دروغ و فریب آنهایی كه می خواهند به دامشان بیندازند راست تر پنداشتند و بخاطر او حرمت همه چیز

را نگه داشتند

« وقالوا حسبنا الله ونعم الوكیل » (آل عمران / 173 ) « وگفتند خداوند برای ما بس است و او چه نیكو وكیلی است »

ولیستعفف الذین لایجدون نكاحا حتی یغنیهم الله من فضله » « آنهایی كه امكانی برای ازدواج نمی یابند عفت پیشه كنند تا اینكه

خداوند از فضل خویش آنها را بی نیاز كند."سوره نور -33"

می خواهم داستانی رابرایتان بگویم كه مضمونش اینگونه است :

روزی حضرت علی(علیه السلام) بخاطرانجام كاری ، افسار اسبشان را به مردی سپردند وفرمودند كه اسب را نگه دار تا برگردم .

دراین بین، جهالت وحماقت برآن مرد غلبه كرد و افسار را از سر و گردن اسب بازكرد و آنرا دزدید ،وقتی حضرت علی (علیه السلام)

برگشتند و اسب را بی افسار و بدون آن مرد دیدند فرمودند : چقدرعجله كرد این مرد ، اگركمی صبرمی كرد روزی اش ازطریق حلال

می رسید .سپس حضرت دو درهم ازجیبشان درآورند و گفتند : من نیت كرده بودم كه این دو درهم را به آن مرد بخاطر نگهداری 

اسب بپردازم . حضرت سپس همان دو درهم را به یكی ازیارانش داد و گفت : برو به بازار و افساری برای اسب تهیه كن ،آن مردهم

به بازار رفت و همان افسار را از همان مرد دزدید كه او را نمی شناخت ، به قیمت دودرهم خرید . برخی ها درزندگی اینگونه اند ،

كمی صبرنمی كنند تا روزی شان ازطریق حلال برسد و می خواهند آنرا حرام كنند . همسرنیزیكی از روزیهای انسان است .

خواهرم وبرادرم ،آیا نمی دانید و یا قبول ندارید كه همین بی حجابیها وبی حیائیها ، همین جلوه گریها وپرده دریها وهمین ارتباطهای

هوس گونه بین دخترها و پسرها كه همه اینها ناشی ازجهالت و حماقت و یا فریب و سادگی انسان است حتی اگر هیچ تاثیرمنفی

دیگری نداشته باشد – كه سراسر خسران وعیب وایراد است – حداقلش این است كه همه آنچه را كه می توانید ازطریق حلال

بدست آورید را حرامش می كنید. وشما دیریا زود ازدواج خواهید كرد . آیا می خواهید با كوله باری ازافكار و خاطرات منفی ازآن همه

ارتباطها و بی حرمتی ها زندگی راشروع كنید و با پنهان كاری آن خاطرات و با یك وجدان معذب زندگی را ادامه دهید، آیا نمی خواهید

پاك وطیب وطاهر و با یك فكرآرام در کنار همسرتان قرار گیرید : بطوریكه هیچ خاطره ای شما را به هراس نیندازد.

همین لحظه كمی تامل كنید . اگرخوب نگاه كنید ، درپشت چهره به ظاهر خندان وگشاده روی همه كسانی كه می خواهند شما را

به سمت خود بكشانند و فریبتان دهند و عفت و پاكی تان را بربایند ، گرگ صفاتی راخواهید دید كه كارشان خفه كردن است و به

سراغ شكارهای دیگر رفتن . وبازكمی هم در وعده خدا تامل كنید و در پس این امر الهی آن عطوفت و نگرانی و رحمت الهی را ببینید

كه چگونه دل می سوزاند و به جهت حفظ بندگانش ،وعده حتمی می دهد كه اگر خود را نگه دارند آنچنان لذت حلال وشیرینی را

دركامشان بریزم كه ازآن سرمست شوند .

                                  " فاین تذهبون(تكویر/26)"  

                                                            " پس به كجا می روید "

متاسفانه باید بگوییم که در حال حاضر برخی از ارزش ها ضد ارزش شده اند و به خیال بعضی، نداشتن دوست از جنس مخالف

یعنی جوانی نکردن و پرت بودن از بعضی قضایا . در حالی که اگر خوب بنگریم جوانان با تعقل و دانایی هستند که می دانند با

استفاده از نیروی توکل و خویشتنداری چگونه غرایز خود را هدایت کنند و روابط خود را به هر قیمتی آلوده به گناه نکنند. در حقیقت

اینان جوانی می کنند. چون در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبری است.

آیا می دانیم که رسول اکرم که درود عالمیان بر او و خاندانش باد می فرماید:
 

خداوند به وجود جوان اهل عبادت. بر فرشتگان مباهات می کند و می فرماید:بنده مرا ببینید! به خاطر من چگونه از شهوت و لذت

جسمانی خویش گذشته است.

اصلا چقدر زیباییم؟

حضرت رسول اکرم صل الله و علیه و آله و سلم می فرمایند:

دوست داشتنی ترین مخلوقات پیش خداوند متعال نوجوانی است زیبا رو.که جوانی و جمال خویش را. برای خدا و در طاعت خدا قرار

دهد.
 

خداوند به چنین نوجوانی بر فرشتگان می بالد و می فرماید: حقا که این نوجوان بنده من است.

آیا زیبا هستیم؟

حضرت رسول که درود خدا بر او و خاندانش باد فرمود:

هیچ چیزی پیش خدا محبوب تر و دوست داشتنی تر از جوان توبه کار نیست.
 

آیا هیچ می دانیم که رسول خدا (صل الله و علیه و آله و سلم) فرمودند:

خدا را فرشته ای است که هر شب از عرش فرود آید و ندا در دهد:
 

ای بیست ساله ها! جد و جهد کنید و تلاش بورزید!

و در آخر رسول خداصل الله و علیه و اله و سلم فرمود:

حقا که حسن و حسین علیهم السلام سرور و سید جوانان اهل بهشت اند.

در جوانی پاک بودن شیوه پیغمبریست

ورنه هر گبری به پیری می شود پرهیزگار

منبع:سایت تبیان

قالَ الاْمامُ الْحُسَيْن - عليه السلام - : مَنْ عَبَدَاللهَ حَقَّ عِبادَتِهِ، آتاهُ اللهُ فَوْقَ أمانيهِ وَ كِفايَتِهِ.

«بحارالأنوار، ج 68، ص 183، ح 44»

امام حسين - عليه السلام - فرمود: هركس خداوند متعال را با صداقت و خلوص، عبادت و پرستش نمايد; خداي

متعال او را به بهترين آرزوهايش مي رساند و امور زندگيش را تأمين مي نمايد.

وبلاگ علمدار کربلا فرا رسیدن ایام سوگواری امام حسین علیه السلام را خدمت شما عزیران همراه تسلیت می گوید.

احتمالا با شرایط فعلی و شیوع بیماری در کل کشور عده ای زیادی امسال را نمی توانند به حرم مبارک امام رضا علیه السلام

مشرف شوند به همین دلیل می توانید شما عزیزان از طریق لینک ذیل حرم امام رضا علیه السلام را از راه دور زیارت بفرمائید و از

شما عزیزان همراه با وبلاگ مذهبی علمدار کربلا خواهشمندم برای همه مردم کشورمان دعا بفرمائید و بنده حقیر را  هم از دعای

خیر خود بی نصیب نفرمائید.تشکر

زیارت از راه دورامام رضا علیه السلام

شاید گاهی برای شما اتفاق افتاده باشد که به مشکلی بر می خورید و زمین زمان را حاضر هستید عوض کنید تا

مشکل تان حل شود از اقوام و خویشان تا همسایه ها و سایر بستگان و حتی دوستان هم کمک می خواهید و رو

می زنید با زبان بی زبانی در خانه ی همه را بجز خداوند بزرگ و ائمه معصومین را می زنیم اما در لینک ذیل فیلمی

از حجت الاسلام حاج آقای قرائتی را می بینیم که با بیان واقعیتی که در حرم امام رضا علیه السلام رخ داده هست

به اصل موضوع میتوان پی برد.

اینجا کلیک کنید

از طرف وبلاگ علمدار کربلا شهادت امام جواد علیه اسلام به شما عزیزان تسلیت باد.

از پیرمرد حکیمی پرسیدند: از عمری که سپری نمودی چه چیز یاد گرفتی؟ پاسخ داد: 

یاد گرفتم که دنیا قرض است باید دیر یا زود پس بدهیم
 

یاد گرفتم که مظلوم دیر یا زود حقش را خواهد گرفت
 

یاد گرفتم که دنیا ی ما هر لحظه ممکن است تمام شود اما ما غافل هستیم
 

یاد گرفتم که ثروتمند ترین مردم در دنیا کسی است که از سلامتی، امنیت و آرامش بهره مند باشد
 

یاد گرفتم کسی که جو را میکارد گندم را برداشت نخواهد کرد
 

یاد گرفتم که عمر تمام می شود اما کار تمام نمی شود
 

یاد گرفتم که مسافرت کردن و هم سفره شدن با مردم بهترین معیار و دقیق ترین راه برای محک زدن شخصیت و

درون آنان است
 

یاد گرفتم کسی که مرتب می گوید: من این می کنم و آن می کنم  تو خالی است و نمی تواند کاری انجام دهد
 

یاد گرفتم تمام کسانیکه در گورستان هستند همه کارهایی داشتند و آرمانهایی داشتند که نتوانستند محقَق

گردانند
 

یاد گرفتم که بساط عمر و زندگیمان را در دنیا طوری پهن کنیم که در موقع جمع کردن دست و پایمان را گم نکنیم.

به دیگران هم بگویید...

برای زیارت مجازی حرم امام علی                 علیه السلام اینجا کلیک کنید

شاید شما هم این طور آدم ها را اطرافتان ببینید یا شاید برای خودتان اتقاف بیفتد افرادی هستند

که وقتی سمتی یا پستی بدست می آورند مغرور می شوند و به کلی آدم دیگری می شوند چون

که غرورکه بزرگترین آفت ها هست در آن ها رشد می کند یا افرادی که خیلی مذهبی هستند

ولی تحتشرایطی خاص که قرار می گیرند به راه گمراهی کشیده می شوند مثلا افرادی بودند

که خیلی اعتقاداتقوی داشته اند ولی به محض ورود به فلان قسمت جامعه از ایمان و

اعتقاداتشان کاسته می شود امایک نکته آیا این افراد دیگر نمی توانند برگردند حتی اگر صد بار

توبه کنیم باز هم توبه بشکنیم چه طور؟؟آیاباز می توان برگشت؟؟ اگر در ما لغزشی پدید آید

چگونه می توانیم از درون خودمان را محاکمه کنیم ودوباره به راه مستقیم و ایمان قبلی خود

بازگردیم ؟ کافیست به درون خود برویم و ببینیم که شیطان ما رااز کجا به کجا کشاند و چه ها با

ما کرد و در این مدت چه ها بدست آوردیم و چه ها از دست دادیم ببینیمچه خودمان در هدف

گذاری زندگی تصور کردیم و الان داریم چند درصد از هدف مان را طی می کنیممطمئن هستیم اگر

همه ما کمی فکر کنیم جواب این سوالات را در می یابیم. حال یک چالش : تا به حالشده است

که این اتفاق برای شما بیفتد که اول آدمی معتقد باشید ولی رفته رفته تحت عواملیاعتقاداتان

کمرنگ شود ولی مجدد توانسته باشید خودتان را به راه درست قبلی بازگردانید؟ اگر دوستدارید

عواملی که باعث شده تا دچار انحراف از راه درست شوید و طریقه بازگشت دوباره تان را شرح

دهید 

                                                            شرکت در چالش

اول داستان تحول شهید نیری از زبان خودش را بخوانید:

به نقل از دوستان شهید: «یک روز با رفقای محل رفته بودیم دماوند. یکی از بزرگترها گفت

احمد آقا برو کتری رو آب کن بیار… منم راه افتادم؛ راه زیاد بود؛ کم کم صدای آب به گوش

رسید. از بین بوته ها به رودخانه نزدیک شدم. تا چشمم به رودخانه افتاد، یک دفعه سرم

را انداختم پایین و همان جا نشستم. بدنم شروع کرد به لرزیدن، نمی دانستم چه کار

کنم. همان جا پشت درخت مخفی شدم… می توانستم به راحتی گناه بزرگی انجام

دهم. پشت آن درخت و کنار رودخانه چندین دخترجوان مشغول شنا بودند. همان جا خدا را

صدا زدم و گفتم: «خدایا کمک کن. خدایا الان شیطان به شدت من را وسوسه می کند که

من نگاه کنم هیچ کس هم متوجه نمی شود اما خدایا من به خاطر تو از این گناه می

گذرم.»

از جایی دیگر آب تهیه کردم و رفتم پیش بچه ها و مشغول درست کردن آتش شدم. خیلی

دود توی چشمم رفت و اشکم جاری بود. یادم افتاد حاج آقا حق شناس گفته بود:

«هرکس برای خدا گریه کند، خداوند او را خیلی دوست خواهد داشت.» گفتم از این به

بعد برای خدا گریه می کنم حالم منقلب بود و از آن امتحان سخت کنار رودخانه هنوز

دگرگون بودم و اشک می ریختم و مناجات می کردم. خیلی با توجه گفتم یا الله یا الله… به

محض تکرار این عبارات صدایی شنیدم که از همه طرف شنیده می شد به اطرافم نگاه

کردم. صدا از همه سنگریزه های بیابان و درخت ها و کوه می آمد!!! همه می گفتند:

سبوح القدوس و رب الملائکه والروح…

از آن موقع کم کم درهایی از عالم بالا به روی من باز شد…

حال به خودتان با توجه به این گناهی که برای شهید نیری و امثال این گناه ها یا کمتر برای شما اتفاق افتاده و عکس اعملی که داشته اید به خودتان از 100 نمره یک نمره بدهید و در نظرات هم نظرتان را ذکر کنید.

این شخص را می شناسید؟؟

بطری وقتی پر است و می‌ خواهی خالی‌ اش کنی خمش می‌ کنی، هرچه خم شود، خالی‌ تر می ‌شود اگر کاملاً رو به زمین گرفته شود، سریع‌ تر خالی می‌ شود! دل آدم هم همین‌طور است…

گاهی وقت ‌ها پر می ‌شود از غم، از غصه از حرف‌ها و طعنه ‌هاي‌ دیگران! قرآن میگوید:

هرگاه که دلت پُر شد از غم و غصه‌ ها، خم شو و به خاک بیفت. این نسخه ‌ایست که خداوند برای پیامبرش پیچیده است:

ما قطعــاً می‌ دانیم و اطلاع داریم… دلت می‌ گیرد به خاطر حرفهایی که می‌ زنند «سر به سجده بگذار و خدا را تسبیح کن» حجر_آیه‌ «۹۸»

این شخص رجب علی خیاط است چه از آن می دانید؟شخصی که چشم برزخی داشته وخیلی چیزها را

که ما نمی بینیم می دید اما چه طور ؟ با مثالی بحث را شروع می کنم فرض کنید کسی از شما

درخواست گناه داشته باشد عکس العمل شما واقعا چیست اتاق خلوت شرایط مهیا و همیشه فراهم و

هیچ کس بجز شما و وسیه آن گناه و خداوند بزرگ و متعال  در مکان گناه نیست چه می کنید؟؟ حال

ماجرا شیخ خیاط را گوش دهید .

مرحوم شیخ رجبعلی خیاط در دیداری که با حضرت آیة الله سید محمدهادی میلانی داشت؛ تحول معنوی

خودرا چنین بازگو نموده است که:

«در ایام جوانی «حدود 23 سالگی» دختری رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته من شد و سرانجام در خانه‌اي

خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: «رجبعلی! خدا میتواند تو را خیلی امتحان کند، بیا یکبار تو خدا را ا

متحان کن! و از این حرام آماده و لذتبخش به خاطر خدا صرف نظر کن.» سپس به خداوند عرضه داشتم:

خدایا! من این گناه را برای تو ترک می کنم، تو هم مرا برای خودت تربیت کن.»

آنگاه دلیرانه، هم چون حضرت یوسف «علیه السلام» در برابر گناه مقاومت میکند و از آلوده شدن دامن به

گناه اجتناب می‌ورزد و به سرعت از دام خطر می‌گریزد. این کف نفس و پرهیز از گناه، موجب بصیرت و

بینایی او می گردد.

دیده برزخی او باز میشود و ان چه راکه دیگران نمیدیدند و نمی‌شنیدند، می بیند و می شنود. به

طوری‌كه چون از خانه خود بیرون می آید، بعضی از افراد رابه ‌صورت واقعی خود میبیند و برخی اسرار برای

او کشف میشود.

از جناب شیخ نقل شده‌است که فرمود:

«روزی از چهار راه “مولوی” و از مسیر خیابان “سیروس” به چهار راه “گلوبندک” رفتم و برگشتم، فقط یک چهره آدم دیدم! »

مشروح این داستان را شیخ برای کمتر کسی بیان کرده است، گاهی به مناسبتی بدان اشاره‌اي میکرد و می‌فرمود:

«من استاد نداشتم، ولی گفتم: خدایا! این را برای رضایت خودت ترک میکنم و از ان چشم می پوشم، تو هم مرا برای خودت درست کن.»

نمی دانم چند سال یا چند ماه به حرم امام رضا علیه السلام نرفته اید اما همین الان از

راه دور فقط یا یک کلیک اینجا به زیارت امام رضا بروید هر چه دل تنگتان می خواهد

بگویید اگر اشکتان ریخت برای بنده حقیر هم دعا فرمایید.

این هم متن زیارت :

السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَلِيَّ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا حُجَّةَ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا نُورَ اللَّهِ فِي ظُلُمَاتِ

الْأَرْضِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا عَمُودَ الدِّينِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ آدَمَ صِفْوَةِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ

يَا وَارِثَ نُوحٍ نَبِيِّ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ

إِسْمَاعِيلَ ذَبِيحِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ مُوسَى كَلِيمِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ

عِيسَى رُوحِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ مُحَمَّدٍ رَسُولِ اللَّهِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ أَمِيرِ

الْمُؤْمِنِينَ عَلِيٍّ وَلِيِّ اللَّهِ، وَ وَصِيِّ رَسُولِ رَبِّ الْعَالَمِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ فَاطِمَةَ

الزَّهْرَاءِ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ، سَيِّدَيْ شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، السَّلامُ

عَلَيْكَ يَا وَارِثَ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ زَيْنِ الْعَابِدِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ بَاقِرِ

عِلْمِ الْأَوَّلِينَ وَ الْآخِرِينَ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا وَارِثَ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ الصَّادِقِ الْبَارِّ، السَّلامُ عَلَيْكَ

يَا وَارِثَ مُوسَى بْنِ جَعْفَرٍ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ الشَّهِيدُ، السَّلامُ عَلَيْكَ أَيُّهَا الْوَصِيُّ

الْبَارُّ التَّقِيُّ، أَشْهَدُ أَنَّكَ قَدْ أَقَمْتَ الصَّلاةَ وَ آتَيْتَ الزَّكَاةَ وَ أَمَرْتَ بِالْمَعْرُوفِ وَ نَهَيْتَ عَنِ

الْمُنْكَرِ وَ عَبَدْتَ اللَّهَ [مُخْلِصا] حَتَّى أَتَاكَ الْيَقِينُ، السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ وَ رَحْمَةُ اللَّهِ وَ

بَرَكَاتُهُ.

و این هم صلوات خاصه امام رضا در حین زیارت این را برای خودتان پخش کنید.

دانلود صلوات خاصه امام رضا

به راستی اگر بگویند این غذا سمی است این را می خورید ؟؟چرا نمی خورید؟؟ خوب معلوم است چون که می دانید اگر بخورید مریض می شوید و زندگی تان را مختل خواهد کرد حال بیابید با این سوال مواجه شوید که رفتارتان در مقابل  گناهان چیست؟؟

اگرفلان گناه را انجام دهید آیا به این فکر کرده اید که چه عوارضی دارد به چه دچار میشوید این گناه مثل همان غذا سمی تمام بدنتان راتحت تاثیر قرار می دهد باعث می شود که آخرت تان خراب شود باعث می شود که دچار عذاب الهی شوید باعث می شود همه چیز را از دست بدهید اما یک نکته این شما هستید که اگر بدانید غذا سمی است.  نمی خورید  اما گناه بزرگ دنیوی را که جز ذلت هیچ ندارد را انجام میدهید در حالی که نمی دانید آن گناه ار غذا سمی بد تر عوارض روی  شما دارد در مقابلش شاید خیلی چیزها را از دست دهید و تمام بدنمان را مسموم کند و..........

قضاوت متن بالا و نظر ونتیجه گیری با شما دوست عزیز...

فرا رسیدن ایام سوگواری پایانی ماه صفر ، همزمان با سالگرد رحلت پیامبر اکرم (ص) ، نبی رحمت ،حضرت محمد مصطفی (ص), شهادت دومین نور ولایت ، صاحب کرامت و شفیع قیامت، امام حسن مجتبی (ع) و شهادت امام رئوف ، حضرت علی بن موسی الرضا(ع)، بر تمامی مسلمین جهان ، شیعیان و ارادتمندان اهل بیت (ع) را به عموم مردم تسلیت عرض می کنیم.

سراسر زندگی امام هشتم علیه السلام روایت پاکی و زلالی و آزادگی است که از مومنان و عاشقان و ره پویان راه حق و حقیقت دستگیری کرده و به دوستداران خاندان پاک نبوت و طهارت، راهی روشن و مسیری هموار را نشان می دهد و کمال انسان های مومن را فراهم می سازد.

 مهر و ارادت قلبی به ائمه اطهار افتخار بزرگ مسلمانان و میراثی پرارج است که در قلب مومنان جاوید شده است

برای زیارت از راه دور حرم علی ابن موسی ارضا علیه السلام به لینک ذیل مراجعه فرمایید .

                                زیارت از راه دور حرم امام رضا علیه السلام

هر چه که دلتان با دیدن به این عکس می آید برای وبلاگ علمدار کربلا ارسال فرمایید. بعد از شهادت امام رضا علیه السلام بهترین دل نوشته ها رابا اسم خودتان با افتخار در وبلاگ علمدار کربلا ثبت می کنیم.

ثبت دلنوشته 

گرت به دره ی شیخان دو دیده گریان است

عجب مدار که سر منزل شهیدان است

شد این مزار به شیخان از آن سبب مشهور

که مدفن شهدای احد به شیخان است

آستانه مباركه شهدای باقريه در ابتدای ورودی شهر بيرجند و در جنب پايانه مسافربری قرار دارد كه همه روزه پذيرای زوار است ولی بيشتر زائران در عصر روزهای چهارشنبه و به مناسبت‌های خاص به اين مكان مشرف می‌شوند.از این مکان به مزار دره ی شیخان نیز یاد می شود.

برای دیدن عکس های آستانه شهدای باقریه اینجا کلیک کنید.

به ادامه مطالب بروید.

دانلود

بیاییم در این روز های اخر سال هم را عفو کنیم تا خدا ما را ببخشد.

**گاهی وقت ها فرق بین عزت و ذلت فقط یک حرکت و یک گام غلط است بیاییم قبل از انجام کار اشتباه به این جمله فکر کنیم.بیاییم در این روز های پایانی سال بجای فکر کردن به خریدن فلان کفش و فلان لباس و تیپ زدن در شروع سال نو به این فکز کنیم که یک سال از عمرمان گذشت چه خطاهایی انجام دادیم و چگونه می توانیم با شروع سال نو ، آن را جبران کنیم. چه اعمالی می تواند خطاها و کاستی ها ی ما را بپوشاند. 

حال خداوند بزرگ و بند مرتبه این همه نعمت به شما داده است ، بدن سالم و سیما زیبا و اندام سالم و فرزندان و همسری مهربان وپدر مادری فداکار و ...... حال ما هر روز صبح که از خواب بلند می شویم چه می کنیم چه برنامه ای در سر می پرورانیم چه قدر به فکر اعمال خود هستیم  بماند که صبح مان را با دعوا هم شاید گاهی شروع کنیم بماند که صبح مان را شاید با ناشکری از این که وضع اقتصاد خراب است و فلان و این ها شروع کنیم بماند که گاهی صبح نماز مان قضا شده است و حاضر هم نیستیم قبل از خروج از خانه که معلوم نیست زنده هم باز گردیم نمازمان را به قضا بخوانیم بماند که شاید در هنگام خروج بجای گفتن ذکر و دعایی ، نوار ماشینمان را قبل حرکتش روشن کنیم بماند که شاید در مترو و اتوبوس و خیابان شاید چیزهایی ببینبم که خدا را ناراحت کتد بماند که شاید بعضی ها روزه خواری عمدا می کنند بماند که شاید به بزرگ تر هایمان بی احترامی می کنیم بماند که شاید کینه ای از فلان استاد و فلان نزدیکمان در دل داشته باشیم بماند که ظهر در هنگام اذان اصلا حواسمان نیست که باید نماز اول وقت را بجا آوریم بماند که ظهر که به خانه مرسیم شاید بجای سلام به هم دعوا کنیم بماند که در هنگام اذان مغرب کلید ماشینمان را برداریم و برویم فلان کار را انجام دهیم و بماند که شاید شب که سر بر بالشت می گذاریم از فردایمان بی خبریم به فکر یک معامله اقتصادی که پول به جیب بزنیم باشیم و.....

آنچه با هم مرور کردیم تمام چیز هایی بود که خیلی های ما آدم ها از صبح تا شب درگیرش هستیم و اصلا کر نمی کنیم با خدایی که این همه نعمت به ما داده است باید چگونه برخورد کرد هزار و یک جور گناه اعم از تهمت و غیبت و ... انجام مدهیم که هیچ حواسمان هم به اعمال واجمان که نیست که تازه دل افراد را هم می شکنیم در حالی که خدا نعمت هایی به ما داده است که هزینه اش چند برابر پولی است که در مشکلی که داشتیم از دوستمان می گیریم و تا ابد اسمش را به کلیکسیون ذهنمان می سپاریم نمی دانم آیا چه حسی دارید الان ولی به این فکر کنیم که فردا شاید دیر باشد برای جبران این همه نعمتی که خدا به ما داده است چرا که شاید دیگر نباشیم.

ارسال 

خوابیده بودم؛ در خواب کتاب گذشته ام را باز کردم و روزهای سپری شده عمرم را برگ به برگ مرور کردم. به هر روزی که نگاه می کردم، در کنارش دو جفت جای پا بود. یکی مال من و یکی مال خدا. جلوتر می رفتم و روزهای سپری شده ام را می دیدم. خاطرات خوب، خاطرات بد، زیباییها، لبخندها، شیرینیها، مصیبت ها، … همه و همه را می دیدم؛ اما دیدم در کنار بعضی برگها فقط یک جفت جای پا است. نگاه کردم، همه سخت ترین روزهای زندگی ام بودند. روزهایی همراه با تلخی ها، ترس ها، درد ها، بیچارگی ها.

با ناراحتی به خدا گفتم: «روز اول تو به من قول دادی که هیچ گاه مرا تنها نمی گذاری. هیچ وقت مرا به حال خود رها نمی کنی و من با این اعتماد پذیرفتم که زندگی کنم. چگونه، چگونه در این سخت ترین روزهای زندگی توانستی مرا با رنج ها، مصیبت ها و دردمندی ها تنها رها کنی؟ چگونه؟»

خداوند مهربانانه مرا نگاه کرد . لبخندی زد و گفت: « فرزندم! من به تو قول دادم که همراهت خواهم بود. در شب و روز، در تلخی و شادی، در گرفتاری و خوشبختی. من به قول خود وفا کردم، هرگز تو را تنها نگذاشتم، هرگز تو را رها نکردم، حتی برای لحظه ای! آن جای پا که در آن روزهای سخت می بینی ، جای پای من است ، وقتی که تو را به دوش کشیده بودم و در بغل داشتم......!»

   بهترین دلنوشته بازدید کنندگان :

(  زبان قاصر است اما چیزی که به ذهنم آمد این بود    ،  "کاش بیام به کربلاتو برنگردم")

محرم آمد .....